اعنام

لغت نامه دهخدا

اعنام. [ اِ ] ( ع مص ) چریدن ستور درخت عنم را. ( ناظم الاطباء ). چریدن ستور عنم را. ( آنندراج ). چریدن چارپایان درخت عنم را. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

أعنام= أمرٌ بمعروفٍ ونهیٌ عن منکرٍ
الأعنام یأتی بالإنعام والنِعم.
. . .
عدم تحمّل وجود ناپاکی و آلودگی
تشویق به سلامت ونظم اجتماعی
. . .
social order

بپرس