اعناز

لغت نامه دهخدا

اعناز. [ اِ ] ( ع مص ) مایل گردانیدن کسی را: اعنزه اعنازاً؛ مایل گردانید او را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مایل گردانیدن. مایل ساختن کسی را. ( از اقرب الموارد ).

اعناز. [ اِ ] ( اِخ ) شهری است میان حمص و ساحل. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران