اعمی شدن. [ اَ ما ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کور شدن. نابینا گردیدن. نور چشم از دست دادن : بر امام خلق ریزد هر زمانی صدهزارتا مخالف را ز دیدن دیده ها اعمی شود.ناصرخسرو.