اَعْمى تُطیلى ، ابوجعفر ( یا ابوالعباس ) احمد بن عبدالله بن هریرة عتبى قیسى ( منسوب به قبیلة قیس ) اشبیلى ( ح 485 - 525ق / 1092 - 1131م ) ، شاعر و موشح سرای دورة مرابطون اندلس .
وی در تُطیله در شرق سرقسطه به دنیا آمد و سپس به همراه خانواده اش به اشبیلیه کوچید و نسبت تطیلى و اشبیلى وی از همین جاست ( نک: ابن بسام ، 2 ( 2 ) /728؛ صفدی ، الوافى . . . ، 7/126؛ عباس ، «الف - ب »؛ اشترن ، 100 ؛ 2 EI ) و چون نابینا بود، به اعمى و نیز اُعَیمى ( به صیغة تصغیر ) شهرت یافت ( ضبى ، 175؛ صفدی ، همان ، 7/126، 127، نکت . . . ، 110؛ ابن شاکر، 1/90 ) . احتمالاً مهاجرت خاندان وی به اشبیلیه به سبب آشفتگى اوضاع در تطیله و درگیریهای میان مسلمانان و مسیحیان اسپانیا بود که عاقبت به از دست رفتن تطیله در 502ق /1109م انجامید ( نک: ناجى ، 231 ) . در روزگار اعمى تطیلى ، شاعر نابینای دیگری نیز به همین نام و با کنیة ابواسحاق در اشبیلیه مى زیست که منابع از وی به عنوان تطیلى اصغر یاد کرده اند ( نک: ابن ابار، 39 ) .
... [مشاهده متن کامل]
اعمى در اشبیلیه پرورش یافت و بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند و در همانجا بود که قریحة شعری وی شکوفا شد. اما به سبب جنگهای خانمان سوز و کشتار سپاهیان مرابطى ، او نیز همچون بسیاری از شاعران از آنجا کوچید. مدتى در مُرسیه و سرقسطه به سر برد و سپس به قرطبه رفت و چندی در آنجا در کنار دوستان و یاران قدیم خود به خصوص ابن بَقى ( ه م ) اقامت گزید ( ابن ظافر، 255 - 256؛ مقری ، نفح . . . ، 3/347 - 348؛ فاخوری ، 3/252؛ فروخ ، 5/161؛ نیکل ، . ( 254 یکى از حامیان او در قرطبه قاضى شهر، ابوالقاسم ابن حمدین بود که شاعر قصاید بسیاری در مدحش سروده است ( نک: ص 4 - 8، 85 - 88، 161 - 163؛ نیز نک: عباس ، «ل » ) .
اقامت اعمى در قرطبه نیز دیرنپایید و ظاهراً همچون ابن بقى راه مغرب پیش گرفت و نزد خاندانى معروف به بنى عشره یا بنى قاسم که در شهر سَلا شغل قضا داشتند، منزل گزید و مدایحى به آنان تقدیم داشت ( نک: ص 89 - 94، 218 - 220؛ عباس ، «ف - ص »؛ آل طعمه ، 222 - 223 ) . از مدایح بسیاری که به على بن یوسف بن تاشفین ( حک 500 - 537ق ) تقدیم داشته ( نک: ص 100 - 105، جم ) ، چنین بر مى آید که مدتى در کنف حمایت وی قرار داشته است . از دیگر ممدوحان وی ابوالعلاء بن زهر و محمد بن عیسى حضرمى را مى توان نام برد ( نک: ص 48 - 63، 94 - 96 ) . برخى از معاصران وفات اعمى را در 520ق /1126م دانسته اند ( رکابى ، 315؛ حلو، 59؛ عاصى ، 109؛ مونرو، 40 ؛ قس : گنثالث پالنثیا، 157، که 534ق آورده است ) .
اعمى در سرودن موشحات دستى توانا داشت و تقریباً همة شهرت خود را مدیون این فن شعری است . این شیوة جدید شعری که از سدة 4 ق در اندلس رواج یافته بود، با ویژگیهایى چون شیرینى و ظرافت معانى و گرایش به ذوق عامة مردم و به خصوص دلنشینى و سبکى وزن و آهنگ ِ ابیات که به سادگى بر تار سازها و لبان خنیاگران جاری مى شد، در آن روزگار خریدار فراوان داشت و اعمى که این فن جدید را موافق طبع ظریف خود دیده بود، مشتاقانه بدان روی آورد و به زودی از همگنانش همچون ابن بقى ( د 540ق ) پیشى جست و در زمرة بزرگ ترین موشح سرایان روزگار خود در آمد ( نک: ابن خطیب ، 16؛ مقری ، ازهار. . . ، 2/208 ) . اعمى در اشبیلیه مجالس شعر خوانى داشت که شاعران و ادیبان و اعیان در آن شرکت مى کردند و هنر خود را به نمایش مى گذاشتند. مجالس ادبى وی گاه به عرصة مسابقات شعری مبدل مى شد و در آنها شاعران به رقابت با یکدیگر مى پرداختند. در یکى از همین مجالس بود که به گفتة ابن سعید مغربى ( المقتطف ، 256 ) چون اعمى موشحى در نهایت زیبایى و استواری برخواند ( بامطلع : ضاحک ٌ عن جُمان ْ - سافرٌ عن بدرِ ) ، ابن بقى و دیگر موشح سرایان به برتری او اذعان آورده ، سروده های خود را دریدند ( نیز نک: مقری ، همانجا ) .
تقریباً همة منابع وی را سرآمد موشح سرایان سدة 6 ق دانسته ، و او را از دیگر همگنانش برتر نهاده اند ( نک: رکابى ، 290، حاشیة 3؛ عتیق ، 366؛ کریم ، 114 ) . برخى موشحات وی در آثار ابن سناءالملک ( ص 57 - 60 ) ، ابن سعید مغربى ( المغرب . . . ، 2/453 - 456 ) ، صفدی ( توشیع . . . ، 106 - 109، 121 - 123 ) و ابن خطیب ( ص 16 - 45 ) گرد آمده است ( نیز نک: آل طعمه ، 51 - 52، 57 - 58، جم ) ؛ همچنین برخى از آنها به انگلیسى و اسپانیایى نیز ترجمه شده است ( نک: همانجا؛ مونرو، 255 - 249 ؛ نیکل ، . ( 255 - 258
اعمى علاوه بر موشحات ، قصایدی نیز در مضامین مدح ، غزل ، وصف و رثا دارد که بیشتر آنها را به شیوة شاعران مشرق زمین سروده ، و آثار تقلید از شاعرانى همچون ابوتمام و متنبى در آنها کاملاً مشهود است . استواری واژگان و ترکیبها و مبالغة فراوان و به کارگیری تشبیهات و استعارات بسیار از ویژگیهای قصاید وی به شمار مى رود ( فروخ ، 5/161 ) . در بسیاری از اشعار اعمى وقایع تاریخى آن دوره و به خصوص هرج و مرجهای سیاسى و بى عدالتى حکام اندلس و تلخکامیهای مردم به خوبى بیان شده است ( نک: ص 100 - 112، جم؛ عمادالدین ، 3/511؛ عباس ، «ف »؛ مونرو، . ( 40 از این رو، از لحاظ تاریخى نیز اهمیت فراوان دارد.
ابن بسام در الذخیره قطعاتى از نثر مسجع وی را که بیشتر در قالب رساله های «اخوانیه » است ، نقل کرده است ( 2 ( 2 ) /729 - 731 ) .
دیوان اعمى به همراه مجموعه ای از موشحات وی به کوشش احسان عباس در بیروت ( 1409ق /1989م ) به چاپ رسیده است .
مآخذ: آل طعمه ، عدنان ، محمد، المختار الانیس ، طرابلس ، 1987م ؛ ابن ابار، محمد، تحفة القادم ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1406ق /1986م ؛ ابن بسام ، على ، الذخیرة فى محاسن اهل الجزیرة، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1975م ؛ ابن خطیب ، محمد، جیش التوشیح ، به کوشش هلال ناجى ، تونس ، 1967م ؛ ابن سعید مغربى ، على ، المغرب فى حلى المغرب ، به کوشش شوقى ضیف ، قاهره ، 1955م ؛ همو، المقتطف ، به کوشش حنفى حسنین ، قاهره ، 1983م ؛ ابن سناءالملک ، هبةالله ، دارالطراز فى عمل الموشحات ، به کوشش جودت رکابى ، دمشق ، 1400ق /1980م ؛ ابن شاکر کتبى ، محمد، فوات الوف . . .
وی در تُطیله در شرق سرقسطه به دنیا آمد و سپس به همراه خانواده اش به اشبیلیه کوچید و نسبت تطیلى و اشبیلى وی از همین جاست ( نک: ابن بسام ، 2 ( 2 ) /728؛ صفدی ، الوافى . . . ، 7/126؛ عباس ، «الف - ب »؛ اشترن ، 100 ؛ 2 EI ) و چون نابینا بود، به اعمى و نیز اُعَیمى ( به صیغة تصغیر ) شهرت یافت ( ضبى ، 175؛ صفدی ، همان ، 7/126، 127، نکت . . . ، 110؛ ابن شاکر، 1/90 ) . احتمالاً مهاجرت خاندان وی به اشبیلیه به سبب آشفتگى اوضاع در تطیله و درگیریهای میان مسلمانان و مسیحیان اسپانیا بود که عاقبت به از دست رفتن تطیله در 502ق /1109م انجامید ( نک: ناجى ، 231 ) . در روزگار اعمى تطیلى ، شاعر نابینای دیگری نیز به همین نام و با کنیة ابواسحاق در اشبیلیه مى زیست که منابع از وی به عنوان تطیلى اصغر یاد کرده اند ( نک: ابن ابار، 39 ) .
... [مشاهده متن کامل]
اعمى در اشبیلیه پرورش یافت و بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند و در همانجا بود که قریحة شعری وی شکوفا شد. اما به سبب جنگهای خانمان سوز و کشتار سپاهیان مرابطى ، او نیز همچون بسیاری از شاعران از آنجا کوچید. مدتى در مُرسیه و سرقسطه به سر برد و سپس به قرطبه رفت و چندی در آنجا در کنار دوستان و یاران قدیم خود به خصوص ابن بَقى ( ه م ) اقامت گزید ( ابن ظافر، 255 - 256؛ مقری ، نفح . . . ، 3/347 - 348؛ فاخوری ، 3/252؛ فروخ ، 5/161؛ نیکل ، . ( 254 یکى از حامیان او در قرطبه قاضى شهر، ابوالقاسم ابن حمدین بود که شاعر قصاید بسیاری در مدحش سروده است ( نک: ص 4 - 8، 85 - 88، 161 - 163؛ نیز نک: عباس ، «ل » ) .
اقامت اعمى در قرطبه نیز دیرنپایید و ظاهراً همچون ابن بقى راه مغرب پیش گرفت و نزد خاندانى معروف به بنى عشره یا بنى قاسم که در شهر سَلا شغل قضا داشتند، منزل گزید و مدایحى به آنان تقدیم داشت ( نک: ص 89 - 94، 218 - 220؛ عباس ، «ف - ص »؛ آل طعمه ، 222 - 223 ) . از مدایح بسیاری که به على بن یوسف بن تاشفین ( حک 500 - 537ق ) تقدیم داشته ( نک: ص 100 - 105، جم ) ، چنین بر مى آید که مدتى در کنف حمایت وی قرار داشته است . از دیگر ممدوحان وی ابوالعلاء بن زهر و محمد بن عیسى حضرمى را مى توان نام برد ( نک: ص 48 - 63، 94 - 96 ) . برخى از معاصران وفات اعمى را در 520ق /1126م دانسته اند ( رکابى ، 315؛ حلو، 59؛ عاصى ، 109؛ مونرو، 40 ؛ قس : گنثالث پالنثیا، 157، که 534ق آورده است ) .
اعمى در سرودن موشحات دستى توانا داشت و تقریباً همة شهرت خود را مدیون این فن شعری است . این شیوة جدید شعری که از سدة 4 ق در اندلس رواج یافته بود، با ویژگیهایى چون شیرینى و ظرافت معانى و گرایش به ذوق عامة مردم و به خصوص دلنشینى و سبکى وزن و آهنگ ِ ابیات که به سادگى بر تار سازها و لبان خنیاگران جاری مى شد، در آن روزگار خریدار فراوان داشت و اعمى که این فن جدید را موافق طبع ظریف خود دیده بود، مشتاقانه بدان روی آورد و به زودی از همگنانش همچون ابن بقى ( د 540ق ) پیشى جست و در زمرة بزرگ ترین موشح سرایان روزگار خود در آمد ( نک: ابن خطیب ، 16؛ مقری ، ازهار. . . ، 2/208 ) . اعمى در اشبیلیه مجالس شعر خوانى داشت که شاعران و ادیبان و اعیان در آن شرکت مى کردند و هنر خود را به نمایش مى گذاشتند. مجالس ادبى وی گاه به عرصة مسابقات شعری مبدل مى شد و در آنها شاعران به رقابت با یکدیگر مى پرداختند. در یکى از همین مجالس بود که به گفتة ابن سعید مغربى ( المقتطف ، 256 ) چون اعمى موشحى در نهایت زیبایى و استواری برخواند ( بامطلع : ضاحک ٌ عن جُمان ْ - سافرٌ عن بدرِ ) ، ابن بقى و دیگر موشح سرایان به برتری او اذعان آورده ، سروده های خود را دریدند ( نیز نک: مقری ، همانجا ) .
تقریباً همة منابع وی را سرآمد موشح سرایان سدة 6 ق دانسته ، و او را از دیگر همگنانش برتر نهاده اند ( نک: رکابى ، 290، حاشیة 3؛ عتیق ، 366؛ کریم ، 114 ) . برخى موشحات وی در آثار ابن سناءالملک ( ص 57 - 60 ) ، ابن سعید مغربى ( المغرب . . . ، 2/453 - 456 ) ، صفدی ( توشیع . . . ، 106 - 109، 121 - 123 ) و ابن خطیب ( ص 16 - 45 ) گرد آمده است ( نیز نک: آل طعمه ، 51 - 52، 57 - 58، جم ) ؛ همچنین برخى از آنها به انگلیسى و اسپانیایى نیز ترجمه شده است ( نک: همانجا؛ مونرو، 255 - 249 ؛ نیکل ، . ( 255 - 258
اعمى علاوه بر موشحات ، قصایدی نیز در مضامین مدح ، غزل ، وصف و رثا دارد که بیشتر آنها را به شیوة شاعران مشرق زمین سروده ، و آثار تقلید از شاعرانى همچون ابوتمام و متنبى در آنها کاملاً مشهود است . استواری واژگان و ترکیبها و مبالغة فراوان و به کارگیری تشبیهات و استعارات بسیار از ویژگیهای قصاید وی به شمار مى رود ( فروخ ، 5/161 ) . در بسیاری از اشعار اعمى وقایع تاریخى آن دوره و به خصوص هرج و مرجهای سیاسى و بى عدالتى حکام اندلس و تلخکامیهای مردم به خوبى بیان شده است ( نک: ص 100 - 112، جم؛ عمادالدین ، 3/511؛ عباس ، «ف »؛ مونرو، . ( 40 از این رو، از لحاظ تاریخى نیز اهمیت فراوان دارد.
ابن بسام در الذخیره قطعاتى از نثر مسجع وی را که بیشتر در قالب رساله های «اخوانیه » است ، نقل کرده است ( 2 ( 2 ) /729 - 731 ) .
دیوان اعمى به همراه مجموعه ای از موشحات وی به کوشش احسان عباس در بیروت ( 1409ق /1989م ) به چاپ رسیده است .
مآخذ: آل طعمه ، عدنان ، محمد، المختار الانیس ، طرابلس ، 1987م ؛ ابن ابار، محمد، تحفة القادم ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1406ق /1986م ؛ ابن بسام ، على ، الذخیرة فى محاسن اهل الجزیرة، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1975م ؛ ابن خطیب ، محمد، جیش التوشیح ، به کوشش هلال ناجى ، تونس ، 1967م ؛ ابن سعید مغربى ، على ، المغرب فى حلى المغرب ، به کوشش شوقى ضیف ، قاهره ، 1955م ؛ همو، المقتطف ، به کوشش حنفى حسنین ، قاهره ، 1983م ؛ ابن سناءالملک ، هبةالله ، دارالطراز فى عمل الموشحات ، به کوشش جودت رکابى ، دمشق ، 1400ق /1980م ؛ ابن شاکر کتبى ، محمد، فوات الوف . . .