خصوص آن وارث اعمار شاهان
نظرگاه دعای نیکخواهان.
نظامی.
برادر او ابوالحسن علی بن الفضل المعروف بالحجاج وارث اعمار و خانه ایشان شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ).اعمار. [ اِ ] ( ع مص ) باشنده جایی گردانیدن : اعمره المکان ؛ باشنده آنجای گردانید. ( منتهی الارب ). قرار دادن کسی را در مکانی تا معمور کند آنرا: اعمر فلاناً المکان ؛ جعله یعمره. ( از اقرب الموارد ). باشنده جایی گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). || آباد یافتن. اعمر الارض. ( منتهی الارب ). معمور یافتن زمین را. ( از اقرب الموارد ). آباد یافتن زمین را. ( ناظم الاطباء ). زمین آباد یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بی نیاز و غنی ساختن کسی را: اعمر علیه ؛بی نیاز و غنی ساخت آنرا. ( منتهی الارب ). بی نیاز گردانیدن کسی را: اعمر علی فلان ؛ اغناه. ( از اقرب الموارد ). بی نیاز و غنی ساختن کسی را. ( ناظم الاطباء ). || بعمری دادن چیزی کسی را چون سرای و زمین و جز آن و آن چنان باشد که گویند: این سرای یا زمین تراباشد تا من زنده ام یا تو زنده ای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بعمری دادن خانه یا زمین یا شتر به کسی ، این چنین بگویی : آن ترا باشد تا من زنده ام یا تو زنده هستی که پس از مرگ بملکیت من برگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). چنانکه در قول شاعر:
و ما المال الا معمرات ودائع.
( اقرب الموارد ).
|| در فقه بیکی از اقسام حبس گفته میشود و آن عقدی است که بموجب آن مالک دیگری را بر ملک خود مسلط می سازد تا استفاده منفعت کند و مالکیت عین مال برای مالک باقی باشد. و این عقد به اعتبار اختلاف طرف اضافه بنامهای مختلف خوانده میشود یعنی اگر مادام عمر باشد آنرا عمری و اگر برای سکونت باشد آنرا سکنی و اگر برای مدت معین باشد آنرا رقبی گویند. ( از شرایع ). || بر ادای عمره یاری کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یاری کردن کسی را بر ادای عمره. ( از اقرب الموارد ). || زفاف کردن مرد در خانه اهل زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قرار دادن به اعتمار کردن : اعمر فلاناً؛ جعله یعتمر. ( از اقرب الموارد ).بیشتر بخوانید ...