و عین الرضا عن کل عیب کلیلة
کما ان عین السخط تبدی المساویا.
( از منتهی الارب ).
والحدیث ذووجهین. ( منتهی الارب ). || کور یافتن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). نابینا یافتن کسی را: اعمی فلاناً؛ وجده اعمی. ( از اقرب الموارد ).اعماء. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَعمی ̍، بمعنی نابینا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ِ اعمی ̍، بمعنی نابینا. عُمی. عُمیان. عُماة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کلمه های مذکور شود. || زمینهای ویران بی عمارت و بی مردم. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). زمینهای مانده بی نشان که اثری از عمارت در آنها نیست. ( اقرب الموارد ). || مردم درازبالا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). مردم بلندبالا. ( از اقرب الموارد ). مردم مجهول و درازبالا. ( ناظم الاطباء ). || اعماء عامیة؛ مبالغه است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جهال. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).