اعلام کردن


برابر پارسی: آگاه کردن، آگاهاندن

معنی انگلیسی:
air, announce, avow, bid, blazon, call, declare, find, herald, post, proclaim, publish, report, ring, signalize, speak, tell, insist, assert, to announce, to proclaim

لغت نامه دهخدا

اعلام کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعلان کردن. آگاه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). باخبر ساختن. آگاهانیدن. واقف گردانیدن.مطلع ساختن : تا اگر بیدادی یا حیفی بر ضعیفی رود اعلام کنند. ( مجالس سعدی ). در حالتی که ملک را پروای سخن شنیدن او نبود اعلام کردند. ( گلستان ). مصلحتی که بینند و اعلام نکنند نوعی از خیانت باشد. ( گلستان ). ملک را اعلام کردند که فلان را که محبوس کرده اند... ( گلستان ). و رجوع به اعلام و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اعلان کردن آگاه کردن .

مترادف ها

acclaim (فعل)
ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جار کشیدن، ندا دادن، الله یا فریاد کردن, کف زدن

declare (فعل)
اعلام کردن، گفتن، اعلان کردن، اظهار کردن، اظهار داشتن، شناساندن

promulgate (فعل)
اعلام کردن، انتشار دادن، ترویج کردن

notify (فعل)
اعلام کردن، اخطار کردن، اگاهی دادن، اگاه ساختن، اعلام داشتن

blazon (فعل)
اعلام کردن، اراستن، جلوه دادن، منتشر کردن

enunciate (فعل)
اعلام کردن، تلفظ کردن، صریحا گفتن

herald (فعل)
اعلام کردن، راهنمایی کردن، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن

exclaim (فعل)
اعلام کردن، بانگ زدن، بعموم اگهی دادن، از روی تعجب فریاد زدن

فارسی به عربی

اشعر , ترحیب , صح , منادی

پیشنهاد کاربران

ابراز کردن
معرفی کردن
به آگاهی رساندن
نمونه:
�شعبه ۳۶ تجدیدنظر دادگاه انقلاب اسلامی� همراه با کاهش پادافره به سی ماه �حبس تعزیری� به آگاهی رساند که رای فرموده، بی برو برگرد و بازگشت ناپذیر است!
برگرفته از یادداشتی ویرایش شده از سوی اینجانب در پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/06/blog - post_25. html
کاربردِ کارواژه ی �به آگاهی رساندن� در بسیاری باره ها باریک تر از �آگاه کردن� است.

رساندن مطلبی یا کاری یا چیزی به کسی
خبردار کردن
اعلام داشتن
به آگاهی رساندن
To Declare

بپرس