سلطان از جهت رفع درجت و اعلای مرتبت... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 396 ). خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائم است بر اعلاء دین و اظهارش.
سعدی.
- اعلاء کلمه ؛ بلندآوازه و آشکار ساختن آن : و آنگاه همت ملکانه را بر اعلاء کلمةالحق مقصور گردانید. ( کلیله و دمنه ).|| برآمدن بر بلندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر بلندی برآمدن. ( از اقرب الموارد ). || بر جای بلند برآمدن. ( آنندراج ). بجاهای بلند برآمدن. ( ناظم الاطباء ). بعوالی درآمدن. ( منتهی الارب ).بر کوه بالا رفتن. ( از متن اللغة ). || بزرگوار کردن. ( از منتخب از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بلندمرتبه ساختن و بزرگ گردانیدن خدا کسی را. ( از اقرب الموارد ). || فرودآمدن از جایی ، یقال : «اعلا عنه اعلاءً». ( ناظم الاطباء ). دور شدن. فرودآمدن. حاجت کسی را رد کردن. و قالوا فی الامر: اعل عنی ؛ تنح. واعل عن الوسادة؛ انزل. و اعل عنا؛ اطلب حاجتک عند غیرنا. ( از متن اللغة ). فرودآمدن از ستور. بدین معنی با «عن » متعدی شود: اعلی عن الدابة؛ نزل عنها. ( از اقرب الموارد ). فرودآمدن از: اعلی عنه اعلاءً؛ فرودآمد از آن. و یقال : اعل عنی ؛ یعنی کناره کش از من. و اعل عن الوسادة کذلک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اعلاء. [ اَ ع ِل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَلیل. ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به علیل شود.