اعفان. [ اِ ] ( ع مص ) خداوند چرم سوراخ دار گردیدن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چرمهای کسی سوراخ گردیدن. ( از اقرب الموارد ). || بدبو یافتن چیزی را: اعفن الشی ٔ؛ وجده عفناً. ( از اقرب الموارد ).