اعضاد
لغت نامه دهخدا
- اعضادالحوض ؛ سنگها و بنا که گرداگرد چاه را بدان می برآرند و کذا اعضادالطریق و غیره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اعضاد. [ اِ ] ( ع مص ) بچپ و راست رفتن تیر. یقال : رمی فاعضد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بچپ و راست رفتن تیر. ( آنندراج ). براست و چپ رفتن تیر. تَعضید. ( از اقرب الموارد ). || خاک نمناک باران به عضد رسیدن ، یقال : اعضد المطر؛ بلغ ثراه العضد. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
بچپ و راست رفتن تیر
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
اعضاد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَضد، بمعنی ناحیه و کرانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ عَضد، ناحیه. || یاران. یاوران. کمک کنندگان : اولاد و اعضاد و اتباع و اشیاع خویش را حاضر کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 45 ) . یقال : هم عضدی و اعضادی ؛ ای عاضدی َّ. ( از اقرب الموارد ) . || ج ِ عَضُد، عَضِد، عُضُد، بمعنی بازوو از مرفق تا کتف. ( از اقرب الموارد ) . ج ِ عَضُد. ( ناظم الاطباء ) . || آنچه اطراف بنا و جز آن بدان محکم سازند، مانند صفحه ای که به اطراف پاشوره حوض نصب میکنند. عَضُد کل شی و عَضَده و اعضاده ؛ ما شدّ حوالیه من البناء و غیره کالصفائح المنصوبة حول شفیرالحوض. ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به عضد شود.
... [مشاهده متن کامل]
- اعضادالحوض ؛ سنگها و بنا که گرداگرد چاه را بدان می برآرند و کذا اعضادالطریق و غیره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
اعضاد. [ اِ ] ( ع مص ) بچپ و راست رفتن تیر. یقال : رمی فاعضد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . بچپ و راست رفتن تیر. ( آنندراج ) . براست و چپ رفتن تیر. تَعضید. ( از اقرب الموارد ) . || خاک نمناک باران به عضد رسیدن ، یقال : اعضد المطر؛ بلغ ثراه العضد. ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
- اعضادالحوض ؛ سنگها و بنا که گرداگرد چاه را بدان می برآرند و کذا اعضادالطریق و غیره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
اعضاد. [ اِ ] ( ع مص ) بچپ و راست رفتن تیر. یقال : رمی فاعضد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . بچپ و راست رفتن تیر. ( آنندراج ) . براست و چپ رفتن تیر. تَعضید. ( از اقرب الموارد ) . || خاک نمناک باران به عضد رسیدن ، یقال : اعضد المطر؛ بلغ ثراه العضد. ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا