دیکشنری
مترجم
بپرس
اعزامی
معنی انگلیسی
:
despatched
,
to be despatched
,
expedition
,
expeditionary
دنبال کنید
پیشنهاد کاربران
گُسیلی، گسیل - شده، روانەشده، رهسپارشده، فرستاده
+ عکس و لینک