اعری. [ اَ را ] ( ع ن تف ) برهنه تر. ( ناظم الاطباء ). برهنه تر. لوت تر. ( یادداشت بخط مؤلف ).- امثال : اعری من اصبع. اعری من الاین . اعری من الحجر الاسود. اعری من الرایحة. اعری من حیة.اعری من مغزل . ( از یادداشت های مؤلف ).