اعرواش. [ اِ رِوْ وا ] ( ع مص ) سوار گردیدن بر ستور: اعروّش الدابة؛ سوار گردید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر ستور سوار شدن. ( از اقرب الموارد ). سوار شدن. ( یادداشت مؤلف ).