اعرنجاج

لغت نامه دهخدا

اعرنجاج. [ اِ رِ ]( ع مص ) کوشش نمودن در کار: اعرنجج ؛ کوشش نمود در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران