اعرب

لغت نامه دهخدا

اعرب. [ اَ رُ ] ( ع اِ ) اسبان نژاد نجیب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسبان و شتران جرد و ملس و اصیل. ( از اقرب الموارد ).

اعرب. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) فصیح تر. افصح. آن که بیان وی خوشتر باشد: و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد افصح الخلق لساناً و اعربهم بیاناً. ( دیباچه المزهر سیوطی ).

فرهنگ فارسی

فصیح تر افصح . آنکه بیان وی خوشتر باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس