این پدر زآن پسر کند اعراض
وآن برادر از این شود بیزار.
مسعودسعد.
ای ز حق اعراض کرده چون پرستی بت همی حاجت از بت چون همی خواهی و هم لایسمعون.
سنایی.
از زنان اعراض کلی کردم. ( کلیله ودمنه ). اگر کسی از آن اعراض نماید... همچنان باشد که آن بازرگانان. ( کلیله و دمنه ). بسبب حادثه ای کارش ناتمام بماند و فرزندان او از آن اعراض کردند و بدان فال بد زدند تا خراب شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 181 ). ایزد تعالی در وی نظر نکند. بازش بخواند باز اعراض کند. ( گلستان ).باد سرخ آورد روی خاک از گلگون او
بس که کرد اعراض از رشک سپهر چنبری.
سلیم طهرانی.