اعرار

لغت نامه دهخدا

اعرار. [ اِ ] ( ع مص ) پلیدی آلوده گردیدن. اعرت الدار؛ پلیدی آلوده گردید خانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آلوده گردیدن خانه به پلیدی. ( از اقرب الموارد ). باسرگین گشتن جای. ( تاج المصادر بیهقی ). || خردکوهان گردانیدن شتر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بی کوهان گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گرگین ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرگین شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

پیشنهاد کاربران