اعر. [ اَ ع َرر ] ( ع ص ) خردکوهان یا بی کوهان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتر بی کوهان و خردکوهان. ( آنندراج ). خردکوهان. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). و منه : اَعَرَّ اﷲ بعیرک. ( منتهی الارب ). || شتر گرگین و مرد خارش ناک. ( آنندراج ). بیماری جرب از آدمی و شتر. ( از اقرب الموارد ): رجل اعر؛ مرد خارش ناک. جمل اعر؛ شتر گرگین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || حمار اعر؛ خر بزرگ سینه و سطبرگردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). خرکه سینه و گردن آن فربه باشد. ( از اقرب الموارد ).