اعجاج. [ اِ ] ( ع مص ) نیک وزیدن باد و گرد گرفتن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت برآمدن باد و غبار پراکندن آن. ( از اقرب الموارد ). بمعنای عَج و عَجیج است در تمام معانی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || خانه پردود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || فنون سواری را نیکو دانستن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).