اعجاب

/~e~jAb/

مترادف اعجاب: تحسین، تعجب، حیرت، شگفتی، خودبینی، خودپسندی

برابر پارسی: شگفتی، شگفت زدگی

معنی انگلیسی:
admiration, wonder

لغت نامه دهخدا

اعجاب. [ اِ ] ( ع مص ) بشگفت آوردن کسی را: اَعجبه ؛ بشگفت آورد آنرا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به شگفت آوردن. ( آنندراج ). بتعجب آوردن کاری کسی را. ( از اقرب الموارد ). بر چیزی تعجب آوردن و عجب دانستن. ( منتخب از غیاث اللغات ). بشگفتی افکندن. ( یادداشت بخط مؤلف ): «فاشار علیهم عروة... ان یسمعوا کلام بدیل ، فان اعجبهم قبلوه و الا ترکوه ». ( امتاع الاسماع مقریزی ). قال وکیع: لایعجبنا بیعها [ ای بیعالقرآن ]. ( المصاحف سجستانی ). || خوش آمدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). شگفتی نمودن و خوش آمدن. ( تاج المصادربیهقی ) ( المصادر زوزنی ). بشگفت آمدن و شاد شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بتعجب درآمدن ازچیزی و شاد شدن. ( از اقرب الموارد ). یقال : اعجبه الشی و اعجب بالشی ٔ، معلوم و مجهول به یک معنی استعمال شود. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) :
روا بود که فزاید جهان بدورانش
سزا بود که نماید فلک بدو اعجاب.
مسعودسعد.
نیست معجب بجود خویش جهان
می نماید بجود او اعجاب.
مسعودسعد.
چون دمنه از... سخن فارغ شد، اعجاب شیر بدو زیادت گشت. ( کلیله و دمنه ).
یار شد یا مارشد آن آب تو
زآن عصا چونست این اعجاب تو.
مولوی.
برآمد ابر بکردار عاشق رعنا
کشیده دامن و افراخته سر از اعجاب.
مولوی.
|| فضیلت نهادن خود را. ( منتهی الارب ). فضیلت نهادن بر خود و تکبر کردن. ( ناظم الاطباء ). ناز و تکبر کردن و در شگفت بودن. ( ازاقرب الموارد ). تکبر کردن. ( منتخب از غیاث اللغات ) : مرا همیشه اعجاب تو... معلوم بود. ( کلیله و دمنه ).
تو که مبداء و مرجعت این است
نه سزاوار کبر و اعجابی.
سعدی.
|| معجب کردن. ( آنندراج ) ( المصادر زوزنی ). || در تکبر و غرور انداختن. ( منتخب از غیاث اللغات ).
- اعجاب بنفس ؛ تخایل. تکبر. ( یادداشت مؤلف ).

اعجاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَجَب. شگفتی ها. ( منتهی الارب ). رجوع به عجب شود.

فرهنگ فارسی

بشگفت آوردن کسی را، عجیب دانستن و بشگفت آمدن ، خودبینی، خودپسندی
۱ - ( مصدر ) بشگفت آوردن کسی را . ۲ - عجیب دانستن بشگفت آمدن . ۳ - خوش آمدن . ۴ - ( اسم ) شگفتی ۵ - خودبینی خودپسندی خویشتن بینی .
جمع عجب بمعنی شگفتی ها

فرهنگ معین

( ا ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به شگفت آوردن . ۲ - (مص ل . ) متعجب شدن . ۳ - (اِمص . ) شگفتی . ۴ - خودبینی ، خودپسندی .

فرهنگ عمید

۱. به شگفت آوردن کسی را.
۲. عجیب دانستن و به شگفت آمدن.
۳. [قدیمی] خودبینی، خودپسندی.

پیشنهاد کاربران

کلمه ( اعجاب ) به معنای خوشحال کردن است ، و ( عجب ) به معنای خوشحال شدن از دیدن امری نادر و بی سابقه است .
شگفتی شگفت انگیز
شگفتی و تعجب

بپرس