اعتیان. [ اِ ] ( ع مص ) نزدیک شتر رسیدن به اعانة. ( منتهی الارب ). نزدیک شتر رسیدن به اعانت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نزدیک شتر رفتن برای کمک. ( از اقرب الموارد ). || دیدبان و جاسوس گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دیده بانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). جاسوس گردیدن. و بدین معنی با «لام » متعدی شود. ( از اقرب الموارد ). دیدن و جاسوس گردیدن. ( آنندراج ). || بنسیه خریدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بنسیه خریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). نسیه خریدن چیزی را و گزیده چیزی را ( آنندراج ). || گزیده گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهین چیزی فراستدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گزیده چیزی گرفتن. ( از اقرب الموارد ). یقال : «اذهب و اعتن لنا منزلاً؛ ای ارتده ». ( منتهی الارب ). || منزلی را برای کسی جستن. || خبر آوردن گروهی را. ( از اقرب الموارد ).