اعتیاض

لغت نامه دهخدا

اعتیاض. [ اِ ] ( ع مص ) به عوض خواستن آمدن. || عوض گرفتن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عوض بستدن. ( المصادر زوزنی ). چیزی را بجای چیزی گرفتن. ( از اقرب الموارد ). || عوض دادن. در این لفظ یاء بدل از واو است. ( از لطائف غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- اعتیاض فرستادن ؛ عوض دادن. بدل دادن. پاداش دادن :
زین سبب نبود ولی را اعتراض
هرچه بستاند فرستد اعتیاض.
مولوی.

فرهنگ معین

( ا ِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به عوض خواستن . ۲ - بدل دادن .

پیشنهاد کاربران

به عوض دادن
به بدل دادن
تاوان دادن
چیزی را بعوض چیز دیگر دادن
زین سبب نبود ولی را اعتراض
هرچه بستاند فرستد اعتیاض
✏ �مولانا�

بپرس