اعتکال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) آمیخته و ملتبس گردیدن کار. || گوشه گرفتن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || اعتکال خبر؛ مشکل شدن آن بر کس. || همدیگر را سرون زدن گاوها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یقال : اعتکل الثوران ؛ همدیگر را سرون زدند. ( منتهی الارب ).