گفت لبسش گر ز شعر ششتر است
اعتناق بی حجابش بهتر است.
مولوی.
گر ستودی اعتناق او بدی ور نکوهیدی فراق او بدی.
مولوی.
شب چنین با روز اندر اعتناق مختلف در صورت اما اتفاق.
مولوی.
جور زمانه پیش من آری و درد دل جای دگر روی بتماشا و اعتناق.
سعدی.
|| چیزی را بگردن و بذمه و عهده خود گرفتن : اگر قبول کنی و رغبت نمایی و به تمشیت این کار اعتناق واجب داری بفلان موضع آن. ( سندبادنامه ص 47 ). وزارت ابوالحسن مزنی تقریر افتاد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ آمد و بمواجب آن شغل اشتغال نتوانست نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 54 ). خزاین جهان بر ایشان تفرقه کرد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ و ضعف منت...او ظاهر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 153 ).