اعتناف

لغت نامه دهخدا

اعتناف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کراهت داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کراهت داشتن از چیزی. ( آنندراج ). || بدرشتی فراگرفتن کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بدرشتی فراگرفتن کار را. ( ناظم الاطباء ). بعنف فراگرفتن بکاری. ( تاج المصادر بیهقی ). بعنف گرفتن کار را. ( از اقرب الموارد ). || شروع نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). آغاز کردن چیزی را و به پیشواز رفتن. مانند «ائتنف » و از لغت تمیم است. ( از اقرب الموارد ). || نادانستن کاری را یا نادانسته آمدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نادانستن کاری را یا نادرست آمدن آنرا. ( آنندراج ). چیزی را ندانستن یانادانسته به آن دست یازیدن. ( از اقرب الموارد ). || ناخوش داشتن طعام و جای را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کراهت داشتن از طعام و جای. ( از اقرب الموارد ). ناخوش آمدن جای. ( تاج المصادر بیهقی ). || گیاه ستور ناچریده چرانیدن. ( آنندراج ). گیاه ستور نارسیده چرانیدن. ( منتهی الارب ). چرانیدن ستور گیاه نارسیده را. ( ناظم الاطباء ). چرانیدن گیاه با اول باران روئیده. ( از اقرب الموارد ). || از جایی بجایی برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). از جایی بجای دیگر گردیدن. ( از اقرب الموارد ). || ناموافق آمدن زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). موافقت نداشتن کسی یا زمین. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) کراهت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران