اعتمام. [ اِ ت ِ ]( ع مص ) عمامه بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عمامه بر سر بستن. ( آنندراج ). عمامه دربستن. ( المصادر زوزنی ). عمامه در سر بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن عمامه بر سر. و منه : «اعتمت الاکام بالنبات ». ( ازاقرب الموارد ). || کف برآوردن شیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کف آوردن شیر. ( ازاقرب الموارد ). || بجای رسیدن نبات. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بتمام رسیدن گیاه.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کامل شدن گیاه. ( از اقرب الموارد ). || بالا کشیدن کودک رسیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قد کشیدن نوجوان. ( از اقرب الموارد ). || بالا برآمدن موج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).