اعتماق

لغت نامه دهخدا

اعتماق. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) مغاک کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اِعماق. ( منتهی الارب ). گود و عمیق گردانیدن. تَعمیق. اِعماق. || بدقت در امور اندیشیدن. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران