هرک اعتماد کرد بدین بیوفا
از بیخ و بار برکند این ریمنش.
ناصرخسرو.
و صواب تر آن باشد که عصای سبک دارند و هر وقت بر آن اعتماد میکنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و باز برخیزد و آهسته میرود [مسافر] و بر عصا اعتماد میکند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بروی اعتماد کرده و او را بنیابت خویش در آن دیار بگذاشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 757 ). امیر ناصرالدین برپدر او در وزارت بُست اعتماد کرده بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 357 ).دل ای حکیم بر این معبر هلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان عقال.
سعدی.
بعمر عاریتی هیچ اعتماد مکن که پنج روزدگر میرود به استعجال.
سعدی.
ما اعتماد بر کرم مستعان کنیم کان تکیه عار بود که بر مستعار کرد.
سعدی.
اگر چو چنگ ببر درکشد زمانه مرابس اعتماد مکن کآنگهت زند که نواخت.
سعدی.
بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد. ( گلستان ).ز مهربانی آن ماه می شود معلوم
که بر محبت من کرده اعتماد امروز.
شانی تکلو ( از آنندراج ).
بحسن ساخته زنهاراعتماد مکن که در دو هفته مه چارده هلال شود.
صائب ( از آنندراج ).