اعتقال

لغت نامه دهخدا

اعتقال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نیزه را میان رکاب و پای نهادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیزه در میان ساق و رکاب برداشتن. ( آنندراج ). نیزه بمیان ساق و رکاب برداشتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). نیزه را میان ساق و رکاب قرار دادن. ( از اقرب الموارد ). || پای گوسفند را میان هر دو ساق و ران خود گرفتن وقت دوشیدن. ( از منتهی الارب ). پای گوسفند در میان پای گرفتن از بهر دوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). پاهای گوسفند را میان ساق و ران گرفتن آنگاه آنرا دوشیدن. ( از اقرب الموارد ). پای گوسفند را وقت دوشیدن میان هر دو ساق و ران خود گرفتن. ( ناظم الاطباء ). || پا را دوتا کرده بر بن ران نهادن یا دوتا کرده پیش مقدم زین گذاشتن دروقت سواری. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دوتاکردن مرد پا را و بر بن ران نهادن یا در وقت سواری پا را دوتا کرده پیش مقدم زین گذاشتن. ( ناظم الاطباء ). دوتا کردن پا و آنرا به ورک ( مقدم زین ) گذاشتن بهنگام کسالت از سواری. ( از متن اللغة ). || به بند عقله بر زمین افکندن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( ازمنتهی الارب ). پای بپای کسی پیچیدن در کشتی. ( تاج المصادر بیهقی ). پای بپای کسی پیچیدن در وقت بزمین افکندن. ( از متن اللغة ). با بند کشتی گیری بزمین افکندن. ( از اقرب الموارد ). || بند کردن و بازداشتن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بند کردن کسی را. ( آنندراج ). بند کردن و بسته گردانیدن. ( کنز و منتخب از غیاث اللغات ). بند کردن کسی را. ( المصادرزوزنی ). || بسته گردانیدن زبان. ( از آنندراج ) ( المصادر زوزنی ). بسته شدن زبان از گفتن و ناتوان شدن از کلام. ( از اقرب الموارد ). بند آمدن زبان و قادر نبودن بر تکلم. ( از متن اللغة ). و بدین معنی بصورت مجهول استعمال شود چنانکه گویند: اُعتقل لسانه ؛ ای امتسک و لم یقدر علی الکلام. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). || بستن وظیف و ساق شتر را بهم. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عقال کردن شتر. ( از اقرب الموارد ). || دیت گرفتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). خونبهای مقتول گرفتن. ( از اقرب الموارد ). خونبها و دیت خون کسی یا عائله او را گرفتن. || با عقل و خرد سنجیدن. ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بستن بندکردن . ۲ - ( مصدر ) بسته شدن . ۳ - ( اسم ) بستگی زبان بسته زبانی .
نیزه را میان رکاب و پای نهادن نیزه در میان ساق و رکاب برداشتن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بستن ، بند کردن . ۲ - (مص ل . ) بسته شدن .

فرهنگ عمید

۱. بستن.
۲. بند کردن.
۳. حبس کردن، بازداشتن.

پیشنهاد کاربران

بپرس