اعتقاد داشتن. [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) باور داشتن. ایمان داشتن. معتقد بودن : مریدم به پیر خرابات مخلص چو طفل اعتقادی به ملا ندارم.مخلص کاشی ( از ارمغان آصفی ).
believe (فعل)باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردنdaresay (فعل)اعتقاد داشتن، با جرات گفتن