اعتفاد

لغت نامه دهخدا

اعتفاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) در بستن بر خود و نخواستن از کسی چیزی را چندانکه بمیرد از گرسنگی و این در خشکسال میکنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در بروی خود بستن تا از گرسنگی مردن و از کسی چیزی نخواستن و این عمل در خشکسال کنند. ( از اقرب الموارد ): لقی رجل جاریة تبکی فقال ما لک قالت نرید أن نعتفد. || گرویدن. || یقین کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران