اعتشان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بگمان سخن گفتن و بخواست خود حرف زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به رأی خود گفتن و گمان بکار بردن. ( از اقرب الموارد ). برأی خویش سخن گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به رأی خود چیزی گفتن. ( مؤید الفضلاء ). || تلاش و تفحص کردن بن شاخهای خرمابن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جستجوی بن شاخه های خرما. ( از اقرب الموارد ). || برجستن بر کسی بناحق. ( از اقرب الموارد ).