اعتشاش

لغت نامه دهخدا

اعتشاش. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خانه ساختن مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آشیانه بپا کردن مرغ. ( از اقرب الموارد ). || خواربار اندک آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خوردنی اندک آوردن از جایی برای عیال یا برای فروختن. ( آنندراج ). بدرازا کشیدن خواربار اندک از شهری بشهری. ( از اقرب الموارد ). || متلاشی ساختن بدن را. ( منتهی الارب ). || تباه گردیدن نان و سبز شدن و کره برآوردن آن. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران