اعتراک. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) انبوهی کردن در جنگ گاه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). انبوهی کردن مردم در جنگ گاه. ( ناظم الاطباء ). انبوهی کردن و سخت کردن جنگ برخی را. ( از اقرب الموارد ). انبوهی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). جمع شدن. ( یادداشت مؤلف ). || کشتی گرفتن و کارزار آغازکردن در جنگ گاه. ( از اقرب الموارد ). || انبوهی کردن شتران در آبخور. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). جمع آمدن شتران در آبخور. ( از اقرب الموارد ). || بر خویشتن برداشتن زن لته را. ( ناظم الاطباء ). لته را در خود کردن زن. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
انبوهی کردن در جنگگاه . انبوهی کردن مردم در جنگ گاه . انبوهی کردن و سخت کردن جنگ برخی را . انبوهی کردن .