اعتدال داشتن.[ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) میانه روی داشتن. ( ناظم الاطباء ). راست بودن. معتدل بودن. || دارای قامت راست و معتدل بودن. راستی قامت داشتن : چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت بخلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی.سعدی.|| سلامتی داشتن. ( ناظم الاطباء ).