اعتدال داشتن

لغت نامه دهخدا

اعتدال داشتن.[ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) میانه روی داشتن. ( ناظم الاطباء ). راست بودن. معتدل بودن. || دارای قامت راست و معتدل بودن. راستی قامت داشتن :
چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
بخلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی.
سعدی.
|| سلامتی داشتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

میانه روی داشتن . راست بودن معتدل بودن . یا سلامتی داشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس