اعتدال

/~e~tedAl/

مترادف اعتدال: تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی

متضاد اعتدال: افراط، تفریط

برابر پارسی: میانه روی، ترازینه، میان گرایی

معنی انگلیسی:
equinox, moderation, temperance, equilibrium, equability, modesty, sobriety

لغت نامه دهخدا

اعتدال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) میانه حال شدن در کمیت. ( ناظم الاطباء ). میانه حال شدن در کمیت و کیفیت. ( منتهی الارب ). میانه حال شدن در گرمی و سردی و خشکی و تری یا در طول و عرض. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). میانه حال گردیدن در کمیت و کیفیت. ( از اقرب الموارد ). توسط حالی میان دو کم یا کیف. ( یادداشت بخط مؤلف ). || راست گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).راست شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). راست گردیدن امر یا چوب. ( از اقرب الموارد ). و منه الحدیث فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم قم حتی تعتدل قائماً. قال الشافعی و ابویوسف : الاعتدال فی الصلوة واجب. و قال ابوحنیفة و محمد و هو مستحب.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قیام بعد از رکوع. ( یادداشت بخط مؤلف ). راستی. || مناسب شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تناسب یافتن. ( از اقرب الموارد ). || برابر بودن هر چیزی و گاهی کنایه باشد از اعضا و اندام چرا که اکثر اعضای بیرونی دودو هستند و با هم عدل یعنی برابری دارند و این مجاز است که اطلاق مصدر بر اسم فاعل شده است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || راست و برابر شدن. ( مؤید الفضلاء ). || ( اِمص ) سکونت. آرامی. بردباری. ملایمت. || تساوی. راستی. عدالت. برابری. همواری. تعادل. تعدیل. یکسانی. میانه روی در هر چیز و عدم افراط و تفریط. ( ناظم الاطباء ) :
کار ناید از طبایع چون نماند اعتدال.
عنصری.
بنگر کز اعتدال چو سر برزد
با خور چه چند خیر هویدا شد.
ناصرخسرو.
آنچه ایزد کرد خواهد باتو آنجا روز عدل
با جهان گردون بوقت اعتدال اینجا کند.
ناصرخسرو.
گفتم مزاج هست ستمکار و چارضد
گفتا که اعتدال سیم را بود ضرر.
ناصرخسرو.
عطا برسم در حد اعتدال و اندازه اقتصاد میدهد. ( کلیله و دمنه ).
یا رب که آب دریا چون نفسرد ز خجلت
چون بیند این عواطف بیرون ز اعتدالش.
خاقانی.
گر من سخن نگویم در حسن اعتدالت
بالات خود بگوید زین راست تر گواهی.
سعدی.
در غایت اعتدال و نهایت جمال.
( گلستان ).
|| راستی قامت. رجوع به اعتدال داشتن شود :
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نروید به اعتدال محمد.
سعدی.
- اعتدال خریفی . رجوع به این کلمه شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مشغول داشتن بکاری . ۲ - باز داشتن کسی را از کاری . ۳ - بهانه آوردن . ۴ - ( مصدر ) بیمار شدن علت داشتن . ۵ - ( اسم ) علت عارضه . جمع : اعتلالات .
نقطه .... دو نقطه تقاطع به اعتدال و اعتدال را استوائ نیز خوانند .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) میانه روی . ۲ - ( اِ. ) حد میانه .

فرهنگ عمید

۱. میانه روی.
۲. (اسم ) حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت.
۳. میانه حال شدن.
۴. برابر شدن.
۵. [قدیمی] راست شدن.
* اعتدال خریفی: (نجوم ) اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد.
* اعتدال ربیعی: (نجوم ) اول بهار که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد.

فرهنگستان زبان و ادب

{temperament} [موسیقی] 1. تعدیل جزئی فواصلی که ازنظر صداشناسی خالص و دقیق اند 2. هر گام یا نظام کوک که در آن فواصلی که ازنظر صداشناسی خالص و دقیق اند تعدیل جزئی شده باشند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] میانه روی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط را اعتدال گویند. در فقه از آن به مناسبت در باب های طهارت، صلات، صید و ذباحه، حدود و قصاص سخن رفته است.
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع ـ د ـ ل» و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر و به طور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است ، ازاین رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده می شود. که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند ؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال به معنای میانه روی است، اسراف نقطه مقابل آن به شمار می رود.
معنای اصطلاحی اعتدال
اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد.در پزشکی به حالت هماهنگی میان «اخلاط چهارگانه» اعتدال گفته می شود و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته می شود. در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر می کنند. واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را می توان از واژگان «قوام» ، «وسط» ، «قصد» ، «سواء» و «حنیف» استفاده کرد.همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حدّ وسط اشاره دارد.
واژگان مربوط به اعتدال
از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است.در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه «قصد» مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.
آفرینش جهان همراه اعتدال
...

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
اعتدال: میانه روی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع د ل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر و به طور کلی هر گونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است.
از این رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده می شود. که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند. همچنین با توجه به این که اعتدال به معنای میانه روی است، اسراف نقطه مقابل آن به شمار می رود.
اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان «اخلاط چهارگانه» اعتدال گفته می شود. و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است، محل اعتدال گفته می شود. در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر می کنند.
واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را می توان از واژگان «قوام» (سوره فرقان/25، 67)، «وسط» (سوره بقره/2، 143)، «قصد» (سوره لقمان/31، 19)، «سواء» (سوره قصص/28، 22) و «حنیف» (سوره آل عمران/3، 67) استفاده کرد.
همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است.
در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلیدواژه «قصد» مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هر گونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.

[ویکی فقه] اعتدال (ابهام زدایی). واژه اعتدال ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اعتدال (اخلاق)، به معنای میانه روی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط• اعتدال (فقه)، انتخاب را معتدل میان افراط و تفریط و دارای کاربردهای فقهی• اعتدال (شعر)، یکی از اصطلاحات علم عروض، به معنای «میانه روی و برابری در وزن»
...

[ویکی فقه] اعتدال (اخلاق). میانه روی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط را اعتدال گویند.
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع ـ د ـ ل» و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۹، ص ۸۵.
اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد.در پزشکی به حالت هماهنگی میان «اخلاط چهارگانه» اعتدال گفته می شود
التوقیف، ج ۱، ص ۴۳۱.
از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است.در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه «قصد» مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.
شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.
...

[ویکی فقه] اعتدال (شعر). یکی از آرایه های ادبی در ادبیات فارسی که در شعر کاربرد فراروانی دارد اعتدال می باشد. اعتدال اصطلاحی است در علم عروض که در لغت به معنی «میانه روی و برابری در وزن» می باشد.
اعتدال به چند صورت تعریف شده است: ۱- اعتدال آن است که عروضِ بیت (= جزو آخر مصراع اوّل) با ضرب آن (=جزو آخر مصراع دوم) از لحاظ وزن یکسان باشد. مثلاً اگر عروض بیت «مستفعلن» باشد، ضرب آن نیز «مستفعلن» آید و اگر عروض «مفعولن» باشد، ضرب نیز «مفعولن» آید. ۲- اعتدال آن است که اجزای صدر بیت (=مصراع اوّل) با اجزای عَجُزِ آن (= مصراع دوم) از لحاظ وزن (نوع زِحافات و علل) برابر باشد. ۳- اعتدال آن است که وزن همۀ اجزای بیت یکسان باشد؛ مثلاً اگر یک جزء بر وزن «مستفعلن» آید، وزن همۀ دیگر اجزای بیت نیز «مستفعلن» باشد، و اگر یک جزء بر وزن «مفعولن» آید، همۀ دیگر اجزای بیت هم بر وزن «مفعولن» باشد. ۴- اعتدال آن است که اجزای بیت از لحاظ وزن کاملاً با اجزای اصل دایرۀ آن بحر برابر باشد. بیتی را که دارای صفت اعتدال باشد «معتدل» می گویند.
سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۵۴.
۱. ↑ سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۵۴.
منبع
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعتدال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۱۸.
...

[ویکی فقه] اعتدال (فقه). اعتدال، به معنای میانه روی و برگزیدن راهی میان افراط و تفریط می باشد. در فقه از آن به مناسبت در باب های طهارت، صلات، صید و ذباحه، حدود و قصاص سخن رفته است.
وضو: در وضو، موالات واجب است و مراد از آن- بنا بر آنچه به مشهور نسبت داده شده- شستن هر عضو پیش از خشک شدن عضو سابق است.ملاک در خشکی، هوای معتدل است.بنابراین، چنان چه عضو شسته شدۀ پیشین بر اثر شدّت گرما فوری خشک شود، وضو صحیح است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۲۵۲.
صلات: بر نمازگزار واجب است در حال قیام
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۲۴۶.
صید و ذباحه: در این که بیرون آمدن خون به اندازۀ معتدل از حیوان ذبح شده، از شرایط حلیّت ذبیحه است، اختلاف می باشد.
نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۵، ص۴۱۸.
...

[ویکی فقه] اعتدال (قرآن). اعتدال از واژه عدل و عدالت، حالتی بین دو طرف از لحاظ کم یا کیف است. این واژه در فرهنگ های عربی و مصطلحات قرآنی به معنای تناسب،استقامت، قوام پیدا کردن و موزون بودن نیز آمده است.
اعتدال مصدرباب افتعال از ریشه «ع ـ د ـ ل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر و به طور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است، ازاین رو نقطه مقابل اعتدال،افراط و تفریط نامیده می شود. که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند ؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال به معنای میانه روی است،اسراف نقطه مقابل آن به شمار می رود. در فرهنگ فارسی اعتدال به معنای میانه روی به کار می رود و به رفتار و حالتی می گویند که به دور از هرگونه افراط و تفریطی باشد. در فرهنگ قرآن و آموزه های اسلام، معنای اصطلاحی اعتدال که در فرهنگ فارسی متداول است، به عنوان وسط و میانه روی مورد تاکید قرارگرفته و اصولا سبک زندگی اسلامی و مولفه و شاخص اصلی تمدن اسلامی و جامعه مدنی قرآنی، همین مفهوم میانه روی و اعتدال است. خداوند به صراحت در وصف امت اسلام و جامعه ایمانی و قرآنی که باید اسوه جوامع دیگر بشری باشد می فرماید: و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس؛ و این گونه شما را امتی میانه و معتدل قرار دادیم تا گواهان بر مردمان باشید.
اعتدال در قرآن و روایات
واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را می توان از واژگان «قوام»، «وسط»، «قصد»، «سواء» و «حنیف» «عفو»، «وزن» و «بین ذلک» و مشتقات آنها استفاده کرد. همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلو»، «اعتداء»، «فرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است. در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه «قصد» مورد تاکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.
شاخصه های اعتدال
اصل اعتدال، باید به شکل کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار، کردار و گفتار او را در برگیرد. مهمترین مولفه های اعتدال در ابعاد مختلف ۵ حوزه کلی را شامل می شود:
← اعتدال در تکوین و تشریع
...

دانشنامه عمومی

اعتدال (موسیقی). در کوک سازهای موسیقی، اعتدال به معنای تغییر تعداد از فواصل است به شکلی که مجموعهٔ صداها به حداکثر کارایی خود از نظر هارمونی برسد اگرچه خلوص هارمونیک قدری فدا شود. به فرایندی که در آن اندازهٔ یک فاصله تغییر داده می شود تا نتیجهٔ یادشده حاصل گردد، مطبوع سازی یا معتدل سازی گفته می شود. [ ۱] اعتدال به خصوص برای سازهای مهمی است که کوکشان در حین نواختن قابل تغییر نیست ( نظیر پیانو ) ، چرا که این سازها فقط به نوازنده اجازه می دهند هر نت را تنها در کوکی که از پیش تعیین شده بنوازد. در طول تاریخ، کوک های مختلفی نظیر نظام کوک خالص، کوک فیثاغورثی و اعتدال میانگین استفاده می شدند که باعث می شدند یک ساز در یک کلید کوک باشد اما در کلید دیگر از کوک خارج بزند.
توسعهٔ اعتدال مناسب در قرن هفدهم اجازه داد که سازهایی که کوک ثابت دارند هم بتوانند در تمام کلیدها صدای مناسبی تولید کنند. مجموعهٔ معروف کلاویهٔ خوش آهنگ از یوهان سباستین باخ از این تحول نهایت استفاده را برد و در آن قطعاتی در تمام ۲۴ کلید بزرگ و کوچک وجود داشت. با وجود این که این روش از فاصله های ناخوشایند ( مانند فاصلهٔ ولف ) اجتناب می کرد، اما در آن اندازهٔ فواصل هنوز بین کلیدهای مختلف سازگار نبود؛ بنابراین هر کلید هنوز هم شخصیت خاص خود را داشت. این تنوع نهایتاً منجر به افزایش استفاده از اعتدال مساوی در قرن هجدهم شد که در آن نسبت بسامد بین هر دو نت مجاور هم در صفحه کلید همیشه مساوی است، و اجازه می دهد که یک قطعه موسیقی بدون تغییر رابطه بین نت ها از کلیدی به کلید دیگر منتقل شود.
قبل از رواج گستردهٔ اعتدال میانگین در رنسانس، رایج ترین روش کوک کردن سازها روش فیثاغورثی بود. کوک فیثاغورثی یک نوع نظام کوک خالص بود که در آن نت های یک گام با استفاده از پیشرفت فواصل پنجم درست کوک می شدند. این برای بسیاری از مصارف هارمونیک آن زمان کفایت می کرد ( هارمونی چهارصدایی را ببینید ) اما در رنسانس نوازندگان به استفادهٔ بیشتر از هارمونی سه صدایی روی آوردند. فاصلهٔ سوم بزرگ در کوک فیثاغورثی با فاصلهٔ سوم یک نظام کوک خالص تفاوتی اندک داشت ( این تفاوت را بعدها کمای همصدا نامیدند ) ، و نوازندگان آن زمان این فاصله را آزاردهنده می یافتند.
راه حل این نوازندگان، که در قرن شانزدهم توسط پیترو آرن شرح داده شد و به نام اعتدال میانگین ( یا اعتدال یک چهارم کمای میانگین ) شناخته می شود، آن بود که فاصله های پنجم درست را کمی تعدیل کنند تا اندکی کوچک تر شوند و بقیهٔ کوک را همانند کوک فیثاغورثی بر اساس پیشرفت این فواصل پنجم جدید ( به جای پنجم درست خالص ) انجام بدهند. با این اعتدال، کمای همصدا از فاصله های سوم بزرگ حذف می شود و فاصله های سوم بزرگ خالص می شوند، اما در مقابل فواصل پنجم حالت خالص خود را از دست می دهند و کمی ضربان دار می شوند. اما از آنجا که توالی چهار فاصلهٔ پنجم درست، یک فاصلهٔ سوم نتیجه می دهد، این ضربان های فواصل پنجم معتدل شده خفیف تر از ضربان هایی است که در کوک فیثاغورثی از فواصل سوم بزرگ حاصل می شد و نوازندگان دورهٔ رنسانس این میزان ضربان اندک را قابل اغماض یافتند.
عکس اعتدال (موسیقی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِعتدال (اخترشناسی)(equinox)
زمان قرار گرفتن دقیق خورشید بر فراز استوای زمین. در این وضعیت، طول روز و شب در همۀ عرض های جغرافیایی زمین با هم برابر است. این پدیده دوبار در سال روی می دهد: یک بار در اوّل فروردین ماه که اعتدال بهاری یا ربیعی است، و بار دیگر در اوّل مهرماه که اعتدال پاییزی یا خریفی است. تغییر طول شبانه روز به سبب مایل بودن محور زمین نسبت به خورشید روی می دهد. با این همه، از آن جا که زمین به دور محور خود می چرخد و بر گرد خورشید نیز مدار می پیماید، در هنگام اعتدال، زمین و خورشید در موقعیتی قرار می گیرند که دایرۀ روشنایی خورشید از هر دو قطب زمین می گذرد.

مترادف ها

mean (اسم)
میانگین، حد وسط، اعتدال، منابع درامد

moderation (اسم)
ملایمت، اعتدال، میانه روی

sobriety (اسم)
هشیاری، متانت، اعتدال

temperance (اسم)
اعتدال، میانه روی

فارسی به عربی

متوسط

پیشنهاد کاربران

بسته به بافت جمله میتوان این برابرها را به کار برد: میانه روی، میانه گزینی، میانه ورزی، میانه پسندی، میانه خواهی، میانه گرایی
هموگان ( دکتر حیدری ملایری )
اِعتِدال:
۱. میانەروی، میانگرایی، میانگی
۲. میانگین
۳. بهبودیِ میانگین
۴. برابرشدگی، ترازشدگی، ترازینگی
۵. [کهنه] راست - شدگی، راستینگی، راستی
۶. همسنگی، هموَزنی، یکسانی، برابری
٧. نرمش، خوش - رفتاری، خوش - برخوردی، میانگرایی
اعتدال: قرار گرفتن یا دادن چیزی مادی یا معنوی در حالتی یا به گونه ای که در هر وضعیتی به هیچ سویی متمایل نشود و یا کم تر یا بیش تر از سوی دیگر نباشد و دچار نابسامانی یا ناپایداری نگردد و همیشه نسبت ثابتی با آنچه باید باشد، داشته باشد و هر سویی، سوی دیگر را مهار یا تأمین کند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/�quilibre )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تولیتا tulitA ( سنسکریت: tulita ) ، تولا tulA ( سنسکریت ) .

اِعتِدال
گمان می کنم " پَتمانِش "به پارسی نو" پِیمایِش" می شود ، می توانیم برای سرشار و غنی کردن زبان پارسی "پِیمویِش" هم بگوییم .
الهه آتش نفس ( سبا ) : تشریح کلمه ی � اعتدال � ( ا ، ع ، ت ، د ، ا ، ل ) بر اساس � سبک سبا �
* ا :
1 - اجتناب از افراط و تفریط و قرار گرفتن در مسیر � میانه روی �
2 - اجتناب از تنگ نظری و داشتن وسعت نظر ( جامع نگری )
...
[مشاهده متن کامل]

3 - اعتقاد به روش بحث و گفتگو برای حل و فصل مسائل و چالش ها برای رسیدن به آرامش و ثبات
* ع :
1 - عدالت ورزی ( قرار دادن هر چیز در جایگاه واقعی خویش )
2 - عبور از منیت ها ( خود محوری ها ) و گذشتن از ظلمات جهل به سمت نور آگاهی و بصیرت
* ت :
1 - ترسیم یک نقشه ی راه زمان بندی شده جهت پیشگیری از بروز افراط و تفریط در امور و اقدامات
2 - تعصب بی مورد ، غیر منطقی و افراطی نداشتن
* د :
1 - دنباله روی از حق و حقیقت و پرهیز از دروغ ، ریا و تزویر
2 - داشتن معیار و میزان برای سنجش اعتدال در افراد ، امور و اقدامات ، به عبارتی داشتن معیار و میزان هایی منبعث و برگرفته شده از وحی ( قرآن ) و عقل ( جهت اطمینان پیدا نمودن از تحقق اعتدال در زندگی فردی و اجتماعی )
3 - دوری از شتابزدگی در تصمیمات ، تحلیل ها ، سیاستگذاری ها و اجرای اقدامات
* ا :
1 - آگاهی و بصیرت داشتن ، زیرا در بسیاری از موارد داشتن جهل و نا آگاهی سبب افراط و تفریط می گردد
2 - اتصال به ریسمان الهی جهت رسیدن به نیروی فرقان ( قدرت تشخیص حق از باطل ) ، به عبارتی ( با خدا باش ، پادشاهی کن بی خدا باش ، هر چه خواهی کن )
* ل :
1 - لطافت روح ، حفظ آرامش و خونسردی و پرهیز از خشونت
2 - لزوم رعایت انضباط منطقی در برنامه ریزی ها و اجرای اقدامات
3 - لحاظ نمودن یک طرح و برنامه منطقی ، متناسب با شرایط و امکانات موجود و زمان بندی شده برای انجام اقدامات جهت پیشگیری از افراط و تفریط در کارها و پیروی منظم از آن

تناسب
هماهنگی و زیبایی
تعادل
- بر اندازه رفتن ؛ معتدل بودن. میانه روی کردن :
بیزدان گرای و بیزدان پناه
براندازه رو هرچه خواهی بخواه.
فردوسی.
- اندازه نگه داشتن ؛ رعایت حد اعتدال کردن. معتدل بودن : گفت ای پسر اندازه نگه دار کلوا و اشربوا و لاتسرفوا. ( گلستان سعدی ) .
نگه دارم اندازه ٔ هست خویش
درآرم به هر زخمه ای دست خویش.
؟ ( از آنندراج ) .
تناسب . هماهنگی و زیبایی
اعتدال یعنی: بینایی -
عدالت ، متعادل ، عدل
در پهلوی " پتمانش " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس