اعتتاب

لغت نامه دهخدا

اعتتاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برگردیدن از کاری بسوی غیر آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگردیدن از کاری بسوی غیر آن کار. ( آنندراج ). از کاری که شروع کرده بکاردیگر برگردیدن. ( از اقرب الموارد ). || آهنگ نمودن کاری را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قصد کاری کردن. ( از اقرب الموارد ). || راه آسان را گذاشته براه دشوار رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رها کردن راه آسان را و براه دشوار رفتن. ( از اقرب الموارد ). || از بدی بسوی خوشنودی بازگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). انصراف پیدا کردن از چیزی و برگردیدن از آن و به این معنی با حروف «من » و «عن » متعدی شود چنانکه گویند: اعتتب عنه و منه ؛ ای انصرف. ( از اقرب الموارد ). از چیزی واگردیدن. ( المصادر زوزنی ).

پیشنهاد کاربران