اعبنقاء

لغت نامه دهخدا

اعبنقاء. [ اِ ب ِ ] ( ع مص ) سخت داهی و بلا و بدخوی گردیدن. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ). داهی گردیدن و گویند: بدخوی گردیدن. ( از اقرب الموارد ). بلای سخت شدن و بدخوی گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). بدخوی گردیدن. ( از نشوءاللغه ص 17 ).

پیشنهاد کاربران