اعارت

لغت نامه دهخدا

اعارت. [ اِ رَ ] ( ع مص ) رجوع به اعارة شود.

اعارة. [ اِ رَ ] ( ع مص ) بردن. || بعلف داشتن اسب را و بچرا گذاشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رها کردن اسب را ورفتن آن به این سوی و آن سوی از نشاط و پرنعمتی. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). || فربه کردن اسب را . ( اقرب الموارد ). || لاغر کردن اسب نیز آمده و شاهد مذکور در ذیل شماره بدین صورت آمده است : اعیروا خیلکم ثم ارکبوها. سپس آرد: ای ضمروها بتردیدها؛ یعنی لاغر کنید آن را به جولان دادن و آمدشدن آن. || آمدشد نمودن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). || از ماده خود برگردیدن شتر و به ماده دیگر میل کردن.( ناظم الاطباء ). از ماده خود برگردیده بناقه دیگر میل کردن شتر. ( منتهی الارب ). || مشهور و پراکنده شدن قصیده بشهرها. ( ناظم الاطباء ). مشهور و پراکنده شهرها شدن قصیده. ( منتهی الارب ). || میان کلان ساختن پیکان را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برداشتن و جابجا کردن. و از این معنی است : اعارة الثیاب و الادوات. ( از لسان العرب ). || رمانیدن اسب. ( تاج المصادر بیهقی ). || بعاریت دادن کسی را چیزی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) . عاریت دادن. ( آنندراج ). امانت بکسی دادن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || عاریت گرفتن . || باترس شدن. ( ناظم الاطباء ). || اعاره چشمه آب و چاه ؛ پرخاک کردن و سد کردن آنها. || برگرداندن سم ستور. ( از ذیل اقرب الموارد ) . رجوع به اعوار شود. || در تداول فقه ، اعاره عبارت است از مالک شدن منافع بی عوض مالی. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به عاریه و امانت شود.
- اعارة و تأجیر ؛ اصطلاحی است که کشورهای عربی زبان کنونی آن را بجای قانون وام و اجاره یا آیین کمک متبادل امریکا و بریتانیا و دیگر کشورهای متفق در جنگ دوم جهانی بکار می برند. رجوع به الموسوعه و وام و اجاره یا قانون وام و اجاره شود.

پیشنهاد کاربران