اظهری

لغت نامه دهخدا

اظهری. [ اَ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به اظهر و اغلب تخلص شاعران یا نام خانوادگی است. رجوع به اظهر شود.

اظهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) او را ساقی نامه است. صاحب کشف الظنون نام وی را آورده و گفته است ساقی نامه او در 129 بیت است. ( از الذریعه ج 12 ص 103 ).

اظهری. [ اَ هََ] ( اِخ ) صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری موصلی دهلوی آرد: نام او حیدرعلی و از نزدیکان ملامظهر کشمیری بود. پدر وی از موصل به دهلی رفت و اظهری در دهلی به جهان آمد و در آنجا پرورش یافت. او را مطایباتی است با ملاشیدا. وی بسال 1044 هَ. ق. درگذشت. ( از الذریعه قسم اول از ج 9 ). و صاحب قاموس الاعلام ترکی می نویسد: وی مورد عنایت و محبت اکبرشاه و جهانگیرشاه بود وبا ملامظهر کشمیری و ملاشیدا مهاجات داشت. او راست :
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم.
صاحب ریحانة الادب نیز همین مطالب را درباره وی نقل کرده است. صاحب صبح گلشن که تذکره وی مأخذ اصلی است نیز وی را «از خویشان ملامظهری کشمیری » دانسته و نوشته است : و میان هر دو اتحاد و در عهد اکبری و جهانگیری بعیش و تنعم گذرانید. وی با ملامظهری و ملاشیدا با وی شوخیها کردی و به مطایبه همدگر ارباب صحبت را بخنده آوردی. روزی اظهری با مظهر گفت که تو محل منی. وی جواب داد که تو محل مستعمل منی. و یک بار در مشاعره غزل طرح خود می خواند چون به این مقطع رسید:
خواه با اظهری و خواه به بیگانه نشین
من همین شرم ترا بر تو نگهبان کردم.
ملاشیدا گفت : راست گفتی خدا حافظ زن نابینا. دهان یاران رنگین آشنای قهقهه گردید و اظهری خجلت کشید. صاحب صبح گلشن وی را نابینا نوشته است. و رجوع به مآخذ مذکور شود.

اظهری. [ اَ هََ] ( اِخ ) صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپایه ای اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلاب شستند و در همانجا بخواب فرورفت و درگذشت. ( از الذریعه قسم اول از ج 9 ). و نصرآبادی آرد: در اوایل گیوه کش بوده بعد از آن نویسنده عسس اصفهان شده و در آنجا جنون به هم رسانیده این ابیات را در عین حال جنون گفته. جلالای یقین تخلص نقل می کند که با سعیدای نقشبند همراه بودیم اظهری برخورد گفت می خواهم به خانه شخصی روم شما رفیق باشید. به اتفاق به خانه آن شخص رفتیم. گلاب طلب داشته درطشتی ریخت و پای خود را شسته پا در گلاب ، گلاب به روی خود زده در همانجا خوابیده فوت شد. شعرش این است :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپای. اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلات شستند و در همانجا بخواب فرو رفت و در گذشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس