اظماء

لغت نامه دهخدا

اظماء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ظِم ء، آرزومندی. || مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر. || مدت میان دو بار آوردن شتران بر آبخور. || تشنگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . صاحب اقرب الموارد نیز فرقی میان ظِم ْء و ظَم ْء قائل شده و کلمه اَظماءرا جمع ظِم ْء دانسته است. رجوع به متن مزبور شود.

اظماء. [ اِ ] ( ع مص ) تشنه گردانیدن.( تاج المصادر بیهقی ). تشنه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گرفتار تشنگی کردن کسی. تظمئة.( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || لاغر کردن اسب فربه را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تظمئة. رجوع به کلمه مذکور شود. اظماء اسب ؛ لاغر کردن آنرا. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). اسب را سوغانی کردن. ( یادداشت مؤلف ). ( فعل آن بصورت مجهول آید ). کشیدن آب بدن کسی یا اسبی بوسیله تعریق تا فروهشتگی و سستی گوشت و عضله های وی به استواری و پری و فربهی مبدل شود. || اظماء اسب ؛ لاغر شدن آن. ( از متن اللغة ).

اظماء. [ اَ م َءْ ] ( ع ص ) مؤنث : ظَمْیاء. کم گوشت. و منه قولهم رمح اظماء و شفة ظمیاء. ( از متن اللغة ) . || ( ن تف ) تشنه تر.
- امثال :
اظماء من حوت .
اظماء من رمل .

پیشنهاد کاربران