اظلام

لغت نامه دهخدا

اظلام. [ اِ ] ( ع مص ) تاریک شدن. ( ترجمان تهذیب عادل ص 14 ) ( آنندراج ). تاریک گردیدن شب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). اظلام شب ؛ گسترده شدن تاریکی آن. ( از متن اللغة ). تاریک گشتن شب. ( از اقرب الموارد ). || در تاریکی درآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اظلام قوم ؛ در تاریکی داخل شدن آنان. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد )؛ فراگرفتن تاریکی شب آنان را. ( از اقرب الموارد ). || درخشیدن دندان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تلألؤ دندان همچون آب صاف و رقیق. ( از متن اللغة ). اظلام کسی ؛ رسیدن ظَلم به وی یا مبتلا شدن وی به ظُلم. و ظلم بمعنی آبداری و صفا و درخشندگی دندان است یعنی از شدت سپیدی در استخوان دندان سیاهی مانند نمایان گردد همچو جوهر شمشیر . ( از اقرب الموارد ). و در متن اللغة، تنها بمعنی دوم آمده است بدین سان : اظلام مرد؛ رسیدن ظَلم به وی. نگریستن وی به دندانها و دیدن ظُلم. || در تاریکی به جایی رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اظلم علینا البیت ؛ اسمعنا ما نکره. ( متن اللغة ). || تاریک کردن. ( ترجمان تهذیب عادل ). || به ستم رسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

اظلام. [ اِظْ ظِ ] ( ع مص ) ستم کشیدن و احتمال کردن. و در آن سه لغت ( لهجه ) است : اضطلام ، اطلام و اظلام. ( منتهی الارب ). و رجوع به مصادر مذکور شود. انظلام. ( متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مصدر مذکور شود. مطاوعه ظَلَّم َ و ظَلَم َ است. ( از متن اللغة ). || تحمل ستم بطیب نفس با توانایی امتناع از آن. ( از متن اللغة ). بیداد را گردن نهادن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

تاریک شدن شب، درتاریکی در آمدن، درتاریکی بجائی رفتن
۱ - ( مصدر ) تاریک شدن ( شب ). ۲ - در تاریکی در آمدن . ۳ - ( مصدر ) تاریک کردن .
ستم کشیدن و احتمال کردن و در آن سه لغت است : اضطلام . اطلام و اظلام . یا تحمل ستم بطیب نفس با توانایی امتناع از آن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) تاریک شدن . ۲ - در تاریکی درآمدن . ۳ - (مص م . ) تاریک کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس