اظراف. [ اِ ] ( ع مص ) پدر فرزندان زیرک شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ظریف زادن. ( تاج المصادر بیهقی ). بچه زیرک زادن و قیل : پدر فرزندان زیرک شدن. ( آنندراج ). بچه زیرک زاییدن. ( لغت خطی ). اظراف مرد؛ متولد شدن فرزندان ظریف برای وی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || ظرف ساختن برای کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اظراف کسی متاعی را؛ برای وی ظرفی ساختن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || اظراف به کسی ؛ یاد کردن نام وی را به زیرکی و هوشمندی یا مهارت. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || اظراف مرد؛ فزونی یافتن ظروف وی. ( از متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
پدر فرزندان زیرک شدن . ظریف زادن بچه زیرک زادن و قیل پدر فرزندان زیرک شدن . بچه زیرک زاییدن .