اطواق

لغت نامه دهخدا

اطواق. [ اَطْ ] ( ع اِ )ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد چیزی دیگر باشد. ( فرهنگ نظام ) ( از آنندراج ). ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را . ( منتهی الارب ). || شیر یا آبی که در درون ثمر نارجیل است و هو مسکر جداً معتدلاً ما لم یبرز شاربه للریح فان برز افرط سکره و اذا ادامه من لم یعتده افسد عقله فان بقی الی الغد کان اثقف خل. ( منتهی الارب ). شیر نارجیل ، گویند بشدت مسکر است. ( ناظم الاطباء ). شیر نارگیل و آن نوشابه ای است مست کننده بحد اعتدال و اگر کسی که بنوشیدن آن معتاد نباشد بدان ادامه دهد خرد وی تباه گردد. ( از متن اللغة ). و صاحب اقرب الموارد بدینسان آرد: شراب الاطواق ؛ شیر نارگیل که مسکر شدیدی است. و رجوع به مفردات ابن بیطار در ذیل کلمه نارجیل شود. || افریز. ( از متن اللغة ). رجوع به کلمه مزبور شود. || ج ِ طاق. رجوع به طاق شود. || ج ِ طائق. ( متن اللغة ). رجوع به طائق شود.

فرهنگ فارسی

گردن بندها، جمع طوق
( اسم ) جمع طوق گردن بندها .
پوشیدن طوق . تطوق

فرهنگ عمید

= طوق

پیشنهاد کاربران

بپرس