اطمام

لغت نامه دهخدا

اطمام. [ اِ ] ( ع مص ) وقت بریدن موی رسیدن. گویند: اَطَم َّ شعره. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). اطمام شعر فلان ؛ هنگام ستردن آن فرارسیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). استطمام. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). به ستردن آمدن موی. ( تاج المصادر بیهقی ).

پیشنهاد کاربران