اطماع
لغت نامه دهخدا
اطماع. [ اِ ] ( ع مص ) در آز فکندن کسی را. آزمند کردن کسی را. تطمیع. ( از متن اللغة ). در طمع انداختن. ( از کنز ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). امیدوار کردن و آزمند گردانیدن کسی را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). به طمع افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به تطمیع شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) امیدوار کردن بطمع افکندن آزمند کردن .
فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ طمع ، آزها، حرص ها. طمع ها.
فرهنگ عمید
کسی را به طمع انداختن، آزمند کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید