اطمار

لغت نامه دهخدا

اطمار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طِمر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). ج ِ طمر، جامه کهنه و چادر کهنه غیرپشمین. ( آنندراج ). و رجوع به طمر شود.

اطمار.[ اِ ] ( ع مص ) برجهانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || داخل کردن اسب همه نره خود را درغلافش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ).

اطمار. [ اِطْ طِ ] ( ع مص ) از پس برجستن بر اسب خود. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). اطمار بر اسب خویش ؛ از پشت برجستن و سوار شدن بر آن. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران