اطلخمام. [ اِ ل ِ ] ( ع مص ) اطرخمام. ( اقرب الموارد ). رجوع به اطرخمام شود. || اطلخمام شب و ابر؛ تیره شدن شب و متراکم گشتن ابر. ( از متن اللغة ). تاریک شدن شب. || کند شدن بینایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اطلخمام امر؛ شدت یافتن آن. || اطلخمام مرد؛ تکبر کردن وی. ( از متن اللغة ). گردن کشی کردن. ( لغت خطی ).