اطلاق شدن

لغت نامه دهخدا

اطلاق شدن. [ اِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) استعمال شدن. مثال : حیوان بر انسان هم اطلاق شود. ( از فرهنگ نظام ).اطلاق شدن کلمه بر چیزی ( بصورت مجهول )؛ استعمال شدن و دلالت کردن آن بر مفهومی. ( از اقرب الموارد ). || اطلاق شدن بر؛ افتادن بر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

استعمال شدن . مثال : حیوان بر انسان هم اطلاق شود . اطلاق شدن کلمه بر چیزی.

پیشنهاد کاربران

بربسته شدن، پیوند شدن
همین مثالی که دوستمون زده رو بنده وام میگرن:
سر دبیر روزنامه به کسی اطلاق میشود که. . .
اگر به مثال بالا توجه کنید ، با مقدار ی تفکر میتوانیم بگوییم که کلمه ( اطلاق میشود ) در مثال بالا به معنی ( گفته میشود ) به کار رفته، پس بنابراین میتوان گفت ( اطلاق شدن ) در این جا به معنای ( گفته شدن ) است. با مقداری تفکر میتوان به نتیجه ای که گفتم رسید اما من در جایی نخواندن که معنی کلمه ( اطلاق شدن ) ، ( گفته شدن ) است بنابراین نمیتوان با قاطعیت این معنی را به این کلمه نسبت داد بلکه در حد نظریه یا فرضیه است . من در ذهنم معنی ( نسبت دادن ) را هم برای این کلمه در بعضی موارد مناسب میدانم، این ها نظریات بنده است و ممکن است اشتباه باشد اما امیدوارم به شما در درک جملات توانسته بام کمک اندکی بکنن، ممنون از شما
...
[مشاهده متن کامل]

To refer to : اشاره داشتن/کردن - اطلاق شدن ( میشود )
سردبیر در حوزهٔ نشر و روزنامه نگاری به شخصی اطلاق می شود که
An editor in the field of publishing and journalism refers to a person who

بپرس