اطاق
/~otAq/
مترادف اطاق: بیت، خانه، حجره، دکه، دفتر
برابر پارسی: اتاق، چهاردیواری، اتاغ، سراچه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- اطاق بار ؛ دربار. اطاقی که اجازه حضور دهند.
- اطاق بازرگانی ؛ جایگاه و سازمانی که بازرگانان در آنجا درباره اقتصادیات کشور تبادل افکار و همکاری میکنند و دارای رئیس و هیئت مدیره است. ایوان بازرگانی.
- اطاق بزرگ ؛ اطاقهای بزرگ و وسیع را تالار یاسالن نامند.
- اطاق پذیرایی ؛ مهمانخانه. اطاقی که در آن مهمانان را می پذیرند و دارای مبل واثاث بهتری است نسبت به اطاقهای دیگر هر خانه.
- اطاق ترن ؛ اطاقهای کوچک ترن راکوپه خوانند.
- اطاقچه ؛ اطاق کوچک. اطاقک. رجوع به اطاقک شود.
- اطاق خواب ؛ خوابگاه. اطاقی که مخصوص خوابیدن ترتیب دهند.
- اطاقدار ؛ آنکه اطاقی را نگهبانی کند. خادم مراقب پاکی و نظم کالاهای اطاق.
- || آنکه دارای اطاق باشد.
- اطاقداری ؛ نگهبانی اطاق.
- || داشتن اطاق.
- اطاق زیر استمات ؛ ( در اصطلاح گیاهشناسی ) محوطه بزرگی که در زیر سلولهای استماتی قرار دارد. رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص 142 شود.
- اطاق سفره خانه ؛ اطاق غذاخوری. مهمانخانه. رجوع به اطاق غذاخوری شود.
- اطاق عروس ؛ اطاقی را که در آنجا عروس منتظر داماد میباشد خوزه و خووزه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خوزه و خووزه شود.
- اطاق عمل ؛ اطاقی که در بیمارستان برای عمل جراحی ترتیب دهند و دارای وسایل و ابزار جراحی باشد.
- اطاق غذاخوری ، ناهارخوری ، سفره خانه ؛ اطاقی که در آن غذا می خورند و وضع میز و صندلی آن با اطاقهای دیگر فرق دارد. اطاق غذاخوری را خورسار و یا خورستار گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خورسار و خورستار شود.
- اطاقک ؛ اطاق کوچک. اطاقچه. رجوع به اطاقچه شود.
- اطاق کار ؛ اطاقی که درخانه آن را برای انجام دادن کار اختصاص دهند.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خیم. بیابانی خرگاه صحرایی . ۲ - حجره خانه . یا اطاق استراحت . اطاقی که در آن باستراحت و آسایش پردازند. یااطاق انتظار اطاقی که برای نشستن مراجعان تخصیص دهند تا وقت ملاقات فرا رسد یا اطاق بازرگانی . مجمعی که بازرگانان هر شهر برای بحث و شور در امر تجارت تشکیل دهند اطاق تجارت . یا اطاق عمل . اطاقی که جراحان بیماران را در آن عمل جراحی کنند . یا اطاق نهار خوری . اطاقی که در آن غذا صرف کنند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
جا، اطاق، یورت
پیشنهاد کاربران
طهران، ته ران تهران فارسی اطو، �اتو و اتون فارسی
اطاق، اتاق ترکی طاق، تاق فارسی اصلان اسلان ترکی ( شیر بیشه در ضرب المثل فارسی ) ، صابون سابون سابیدن فارسی، حوله عربی ، صدا وسدا فارسی. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق فارسی و طبق طاباق عربی و طبق طبق. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) معرب است. اصلش تبوک ،
... [مشاهده متن کامل]
فارسی یا ترکی و عربی هستند
بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم
حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم
اطاق، اتاق ترکی طاق، تاق فارسی اصلان اسلان ترکی ( شیر بیشه در ضرب المثل فارسی ) ، صابون سابون سابیدن فارسی، حوله عربی ، صدا وسدا فارسی. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق فارسی و طبق طاباق عربی و طبق طبق. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) معرب است. اصلش تبوک ،
... [مشاهده متن کامل]
فارسی یا ترکی و عربی هستند
بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم
حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم
طاق فارسی اصلان ترکی به فارسی شیر ( شیر بیشه ضرب المثل فارسی ) ، صابون سابون از ریشه سابیدن فارسی، حوله عربی، صدا و سدا و فارسی هست
تخته واژه ی فارسی طبق گفته کتاب فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی از ریشه ی تیشه هست.
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم
حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم



تخته واژه ی فارسی طبق گفته کتاب فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی از ریشه ی تیشه هست.
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم
حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم



تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم کلمات تورکی را با این حروف می نوشتند. مثلا طهران، اطو،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اطاق، طاق، اصلان ( شیر بیشه در تورکی ) ، صابون، حوله، صدا. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق و طبق نوشته شده است.
اطاق یا اتاق: بنظر استاد دکتر جعفری لنگرودی اطاق محلی است که جمعی بطور منظم ومتناوب در آن تشکیل جلسه می دهند مانند اطاق بازرگانی ، اطاق تهاتر
خانه در پارسی کهن ( هخامنشی ) کانا ( kānā ) و در پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) خانک ( xānak ) بوده که در پارسی نو به ریخت خانه درآمده و هیچ ربطی به زبان ترکی یا مغولی ندارد. ولی اطاق ( اتاق ) واژه ای ترکی و با ریشه سغدی است و برابر پارسی آن واژه گَتِه ( برگرفته از gatak در پهلوی ) می باشد.
در اصطلاح فقهی حقوقی اطاق در برابر غرفه می باشد که اطاق به معنای پایین خانه و غرفه به بالاخانه گفته می شود.
در پهلوی " کتک " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
پیشه وران کتک = اطاق اصناف
پیشه وران کتک = اطاق اصناف